کد مطلب:49383
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:6
سير مبارزه مشركان و سران كفر با پيامبر چگونه بود؟
مبارزات مشركان و سران كفر با دين مقدس و انسان ساز اسلام، شش مرحله دارد
اول – استهزاء و شوخي گرفتن دين
پيامبر اكرم (ص) در غار حرا به پيامبري برگزيده شد و اولين آيات قرآن بر قلب مباركشان نازل شد. به مدت سه سال آن حضرت مخفيانه مردم را به اسلام دعوت ميكرد و سپس دعوت علني شد. بتپرستان و مشركان ظهور اسلام را براي منافع خود خطرناك ديدند به همين جهت به فكر مبارزه با اين دين نو پا برآمدند و چون آن را چندان جدي نميگرفتند تنها در مقام تمسخر و استهزاء آن برآمدند و به پيامبر (ص) نسبت جنون دادند. قرآن مجيد در آيه 6 سوره حجر در اين مورد ميفرمايد «قالُوا يا اَيُّهَا الَّذي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذّكْر اِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» [كافران] گفتند [اي كسي كه ذكر [ قرآن ] بر او نازل شده است، مسلماََ تو ديوانهاي.] (سوره دخان، آيه 14 ، سوره طور. آيه 29 ، سوره قلم، آيه 2 و 51 ، سوره تكوير، آيه 21 ، سوره ذاريات، آيه 39 و 52 ، سوره صافات، آيه 36 ، سوره شعرا، آيه 27 و سوره نوح، آيه 9) هدفشان از «ديوانه» خواندن پيامبر خدا(ص) اين بود كه مردمان سخنان او را جدي نگيرند و باور نكنند و كسي به او ايمان نياورد، اما ميديدند كه عليرغم اين اتهامات و استهزاها، روز به روز تعداد مسلمانان زيادتر ميشود. مردم و مخصوصاََ نسل جوان به سخنان پيامبر(ص) گوش ميدهند و مجذوب او ميشوند و در نتيجه مبارزه آنها بيتأثير بوده است. بدين سبب كافران مكه اتهام تازهاي به پيامبر(ص) نسبت دادند.
دوم – نسبت «سحر» و «شعر»
كافران چون با استهزاء اسلام و پيامبر به هدفشان؛ يعني بياثر كردن دعوت پيامبر(ص) دست نيافتند؛ اين بار پيامبر را ساحر و شاعر و كذاب خواندند. اين انتساب بدين معناست كه اگر كلمات پيامبر جذاب و دلرباست و در قلبها نفوذ ميكند؛ بخاطر آن است كه او – نعوذ باللّه – جادوگري باهوش و شخصي مرموز است و بواسطه ساحري مردم را «جادو» ميكند و گرنه سخن عادي كه چنين نفوذي ندارد. قرآن مجيد در اين باره در آيه شريفه 4 سوره «ص» ميفرمايد «وَ عَجِبُوا اَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الكافرونَ هذا ساحِرٌ كَذّابٌ» ذاريات/52 [آنان تعجب كردند كه پيامبر بيم دهندهاي از ميان آنان به سويشان آمده است و كافران گفتند اين ساحر بسيار دروغگويي است!]
اين شيوه از مبارزه نيز نتوانست هدف و خواسته كافران را تأمين كند؛ زيرا هر روز تعداد بيشتري از مردم، زن و مرد، پير و جوان، به پيامبر (ص) روي آوردند و به دين اسلام گرويدند و بناچار اين بار نيز روش مبارزه را تغيير دادند.
سوم – محاصره اقتصادي و قطع ارتباطات
بياثر بودن انتسابها و اتهامها بر پيامبر (ص) و دعوت او، كافران را بر آن داشت كه به روشهاي عملي به مبارزه با پيامبر (ص) و مسلمانان دست زدند و بر اين اساس مسلمانان را تحريم كردند. آنان را در مكاني به نام « شعب ابي طالب (ع) محبوس كردند و هر گونه رفت و آمد و خريد و فروش را با آنان ممنوع كردند.
مسلمانان صبور و ثابت قدم سه سال تمام در آن دره خشك و بيآب و علف ماندند و با تمامي مشكلات ساختند و گرسنه و تشنه پايداري كردند. محلي كه اكنون عليرغم سر سبز بودنش انسان طاقت خواندن يك فاتحه را بر سر قبر ابوطالب (ع) ندارد! ولي آن مسلمانان عزيز در آنجا ماندند و پايداري كردند و حتي بعضي ازآنان در همانجا جان باختند، ولي تسليم نشدند. سرانجام با تحريك عواطف مردم مكه بتدريج برقراري ارتباط با مسلمانان و داد و ستد با آنان از سر گرفته شد و پس از سه سال، محاصره مسلمانان در شعب ابي طالب (ع) شكسته شد و اين شيوه عملي مبارزه با اسلام و مسلمانان نيز بياثر و بيحاصل در آمد.
چهارم – نقشه سوء قصد به جان پيامبر (ص)
كافران از يك سو در مبارزه با پيامبر (ص) و مسلمانان خود را ناكام يافتند و از سوي ديگر شاهد رشد و گسترش سريع اسلام و روي آوري مردم به اين دين تازه و روي گرداندن آنان از بتان بودند؛ بدين سبب به اقدامات تازه، جدي و خطرناك روي آوردند و اين بار شخص رسول خدا (ص) را هدف قرار دادند. سران قريش و مكه سه راه حل را چاره ساز يافتند
اول، تبعيد پيامبر (ص) به خارج از مكه براي حفظ منافع كفار مكه.
دوم، زنداني كردن او به منظور قطع رابطه با مردم و مسلمانان.
سوم، قتل رسول خدا (ص).
سرانجام راه سوم را انتخاب كردند و به قتل پيامبر(ص) تصميم گرفتند و در «ليلة المبيت» چهل نفر از شجاعان عرب خانه پيامبر را محاصره كردند، تا صبح هنگام آن حضرت را به قتل برسانند، پيامبر(ص) به فرمان الهي از توطئه با خبر شد و حضرت علي(ع) را در بستر خود خواباند و خود معجزه آسا از آنجا بيرون آمد و راه يثرب (مدينه) را در پيش گرفت.
پنچم – جنگهاي متوالي با مسلمانان
دشمن وقتي كه پيامبر (ص) را از دسترس خويش دور ديد، راه مبارزه مسلحانه را در پيش گرفت تا اگر نتوانست روحيه مسلمانان را تضعيف كند و آنان را از ايمان و عقيدهشان برگرداند با نيروي شمشير از گسترش دين اسلام جلوگيري كند؛ زيرا اسلام منافع و آقائي كفار قريش را تهديد ميكرد، بدين منظور ابتدا مردان اهل مكه و سپس جنگاوران قبايل ديگر را آماده كردند و جنگهايي را عليه مسلمانان ترتيب دادند كه ابتداي آن «جنگ بدر» و اوج آن «جنگ احزاب» بود.
سرانجام عليرغم همه اين مشكلات اين جنگ به جز يك مورد برخورد بدون درگيري و خونريزي به سود مسلمانان پايان پذيرفت؛ زيرا به فرمان خداوند سپاه دشمن گرفتار طوفان شديدي شد، چادرهاي آنان از جا كنده شد و حتي ديگهاي غذايشان واژگون شده بود.
ترس و بياعتمادي عجيبي بر سپاه كفر چيره شد، علاوه بر اين لشكريان نامرئي خداوند هم به جنگ با كفار پرداختند مجموعه اين هراس و اضطراب و نااميديها، ابوسفيان و ديگر سران سپاه كفر را مجبور به بازگشت كرد و اين سپاه عظيم بسان يك لشكر شكست خورده بازگشتند و بار ديگر وعده خدا تحقق يافت و اسلام و مسلمانان از خطر حتمي رهايي يافتند. اين پيروزي بزرگ مسلمانان، آنچنان بر عظمت و اقتدار اسلام افزود كه كفار مكه و حتي سرزمينهاي اطراف انديشه جنگ با مسلمانان و تجاوز به حريم اسلام را به خود راه ندادند. بدين سبب بود كه چندي بعد مكه و مكيان بيهيچ مقاومتي تسليم پيامبر (ص) و سپاه اسلام شدند و اسلام قدرت بيمنازع سرزمين عربستان گشت.
ششم ـ توسل به خطرناكترين سلاح «نفاق»
گر چه دشمن در جنگ احزاب شكست خورد و فكر حمله مسلحانه را از سر بيرون كرد، ولي اين بدان معني نبود كه مخالفت و ضديت با اسلام و مسلمانان را به كناري نهاده باشد. كفار با درك و اعتراف به بياثر بودن روشهاي پيشين مبارزه، بار ديگر شيوه مبارزه و در حقيقت شكل و نوع جنگ با اسلام را تغيير دادند و اين بار با سلاح خطرناك و مخرب « نفاق » به ميدان آمدند. دشمن شكست خورده و رسوا شده در برابر قدرت و عظمت اسلام سر فرود آورد و مسلمان شد؛ اما دشمني با اسلام را از ياد نبرد در حقيقت خود را در پناه نقاب نفاق قرار داد و منتظر و مترصد فرصتي ماند تا ضربهاي جانكاه بر پيكر اسلام و مسلمانان وارد سازد.
آيه شريفه اول سوره منافقون ناظر بر اين مرحله از مبارزه است « اِذْ جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشهَدُ اِنَّكَ لَرَسُوُلِ اللّه و اللّهُ يَعْلَمُ اِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللّهُ يَشْهَدُ اِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» [هنگامي كه منافقين نزد تو ميآيند ميگويند ما شهادت ميدهيم كه تو پيامبر خدايي. خداوند ميداند كه تو پيامبر او هستي، ولي خداوند شهادت ميدهد كه منافقان دروغگو هستند [ و به گفته خود ايمان ندارند].]
مثالهاي زيباي قرآن ج 1
حضرت آيت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.